در پزشکی اگر یک عضو بدن دچار آسیب شود بعد از مدتی که نسبت به معالجه ان اقدام نشده باشد
دچار کرختی بی حسی و فراموشی می شود
درست مانند دستی که بعد از تصادف دچار شکستگی و زخم های متعدد شده باشد
اول بشدت ملتهب و دردناک است اما اگر برای درمان آن اقدام نشود
و بحال خود رها گردد کم کم دچار بی حسی و کرختی شده
باز هم اگر به آن توجه نشود بدون شک مصدوم دست خود را از دست خواهد داد.
اکنون در مقابل مشکلات اقتصادی کشور دچار نوعی کرختی و بی حسی در کل جامعه هستیم
از بالاترین مقامات کشور تا پایینترین مسئولین همگی ئچار نوعی بی تفاوتی منتظر دیگران بودن
به چشم می خورد
یکی از بهترین تکالیف دینی فقه "واجب کفایی" است
یعنی اگر یک واجبی را یک نفر انجام داد از دیگران سلب می شود
مانند کفن و دفن مرده روی زمین مانده ؟
اما در اقتصاد ایران این مطلب صدق نمی کند
اگر چه آنان که مسئولیت مستقیم دارند
هیچ کاری نمی کنند؟
و به بهانه نداشتن امکانات از هر گونه عمل کردن خودداری می کنند
باید شجاعانه بیایند اعلام کنند من قادر به انجام اینکار با این امکانات نیستم ( این خود واجب است )
اما جو غالب در ادارات و جامعه ماندن بر مسند قدرت بودن بسیار اهمیت بیشتری دارد تا هر کاری؟
پس اینکه خود شخص اعلام عجز کند وجود ندارد.
با اینکه مشکلات اقتصادی حجم قابل توجه ای از جامعه را از کار انداخته است
فرض کنیم مانند انسان تصادفی که نصف بدن او از کار افتاده
اما آنان که باید ( مسئولین ) و دیگران به کمک مصدوم بشتابند خبری نیست؟
فقط دو حالت در انتظار مصدوم ( نصف جامعه ) است
یا از شدت تصادف و جراحت تلف شود یا مانند حیوانات که بعد از تصادف ( سکهای ولگرد) در گوشه ای
می افتند تا اگر از درد و جراحت جان سالم بدر بردند تا آخر عمر با فلج و از دست دادن عضو کنار بیایند
در واقع وقتی جامعه نسبت به این حادثه ( جنگ اقتصادی و جراحتهای آن ) بلا عمل باقی ماند
باید منتظر تلفات و جراحتهای و فلجهای مادام العمر بود.